موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...