خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است