عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است