آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را