آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود