لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش