حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟
مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنهکاران پیام
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا