حیا به گوشۀ آن چشم مست منزل داشت
وفا هزار فضیلت ز دوست در دل داشت
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
فدای حُسن دلانگیز باغبان شده بود
بهار، با همه سرسبزیاش خزان شده بود
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد