زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود