همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود