ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود