کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی