ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد