چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم