گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید