او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود