ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود