ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود