ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود