جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
بیتو ای جانِ جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات