پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود