همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر