وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت