رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم