برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی