ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها