عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار