آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی