تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی