از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
چون لاله به ساحت چمن میسوزم
با یاد تو پاره پاره تن میسوزم
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
آن کشته که دین زنده به نامش باشد
پاینده نماز از قیامش باشد