کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی