مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟