عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم