بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند