کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را