عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده