اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را