گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده