میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی