از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را