عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد