ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام