ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام