ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست