این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار...
قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر