کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟