مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته