غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد