عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند