ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام